هستیهستی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

پرنسس هستی

خاطره روزی که دنیا اومدی.....

قسمت اول عزیز دلم شاید این مطلب رو قبلا نوشته باشم ولی الان میخوام اینو با جزئیات کامل بنویسم 6 ماه از بارداری مامان میگذشت یه کمی بفهمی نفهمی شکم داشتم از قبل حالا دیگه با خیال راحت گذاشته بودمش پای حاملگی دیگه حرصشو نمیخوردم... 1تیر بود صبح تا نزدیک شب خونه مامان بودم خاله و مامانی رفته بودن بیرون واسه خرید شب با بابایی اومدیم خونه و فوری هم خوابیدیم بیحال بودم. صبح که بیدار شدم بعد از رفتن به دستشویی لک دیدم وحشت زده اومدم بیرون و با چشمای خواب آلود به مامانی زنگ زدم گفت نگران نباش اما بیا بریم بهداری(همون مرکز بهداشت)چون دکترم بعد از ظهر ها بودش تازه از بدشانسی پنج شنبه بود کلا دکترم نبود. خلاصه با بابایی ...
10 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس هستی می باشد